حرفهایی برای گفتن...

باید حرفی زد،این روزها سکوت هم قدغنه...

حرفهایی برای گفتن...

باید حرفی زد،این روزها سکوت هم قدغنه...

Mes nouvelles journées

Quand il me prend dans les bras, Il me parle tout bas, Je vois la vie en rose  

 

امروز هستم و این هستیم رو به وضوح لمس می کنم، خودمو انداختم توی یه مسیر ناشناخته ولی جذاب، پیش می روم، غوطه ور می شوم و فرو می روم در خوشی دقایقم؛ کاش که هیچ کدام اینها رویا نباشد...

نظرات 2 + ارسال نظر
شهرام دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 15:01

بازم سلام
ممنونم که بهم سر زدی و متشکرم که لینکم کردی.
موفق باشی.

شهرام سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 09:49

سلام
آمدم ، نبودید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد